آتریناآترینا، تا این لحظه: 12 سال و 8 روز سن داره

آترینا مسافر کوچولوی بهار

این روزهای آترینا

1392/5/31 2:15
نویسنده : سوسن
2,170 بازدید
اشتراک گذاری

امشب که بعد از مدتها تصمیم گرفتم درمورد آترینا بنویسم نمدونم ازکجا شروع کنم از بس دخملی ما هزار

ماشالا شیطونه وتا دل بخواد شیرین کاری میکنه.

اول از هر چیز بگم با اینکه باباش رو کم میبینه (به خاطر ساعات کاری)  ولی زیادی بابایی هستش ومدافع

حقوق باباشه تو خونه . همیشه همه جوره هوای باباش رو داره مثلا هر چی خوردنی داره حتما باید با باباش

تقسیم کنه گاهی سهم من رو هم میگیره به باباش میده هرچی هم باباش بهش میگه گوش میکنه و انجام

میده شانس رو ببینید تو رو خدا ..........

اما از حرف زدن و رفتارهاش بگم که عین طوطی شده هر کاری من و باباش انجام بدیم و بگیم اون هم عینا

انجام میده و میگه . خلاصه دیگه جلوی آترینا مواطب گفتار و رفتارمون هستیم.

کلمه هایی که میگه:

جیش (کلا به 1 و 2 و 3 میگه جیش فرقی نمیکنه ) ، ماما بابا بابایی مامایی (بر وزن بابایی ) مامی بابی ( با

کلمات به خوبی بازی میکنه )

آله (خاله ) ، ممه (عمه ) ، آب ، درد ، پا ( وقتی میخواد جمله بگه مامایی پا درد ) ، دست ، هاپ ( هپو ) ،

دد ، دده ای ، لیلا (اسم عمشه ) الا ( یعنی شهلا اسم خالشه )، الام (سلام ) ، نه ، آره ، بههههههههه ،

اییا (بیا ) ، بالا ، در ..

واما شیرین کاری هاش :

تازه فهمیدم که وقتی میگن فلانی چنین خصوصیتی توخونشه یعنی چی آخه آترینا سیاست توخونشه بدون هیچ

آموزشی بیشتر رفتارهاش با سیاست و حساب شده ست بعضی وقتها با خودم میگم واقعا آترینا یک سالشه...

رفتارهاش آدم رو به تعجب وامیداره . موندم به کی رفته صد در صد به من و باباش که نرفته ....

مثلا به راحتی نقطه ضعف طرف مقابلش رو میفهمه و از همون طریق برای جا دادن خودش تو دل طرف

استفاده میکنه مثلا میدونه فلانی روی گوشیش خیلی حساسه وقتی میریم خونشون اگه گوشیش

رو گوشه و کنار خونه ببینه برمیداره و بدو بدو میاره به طرف میده و برای خودش دست میزنه و کلی خودش

رو لوس میکنه . یا فلانی به کنترل تلویزیون حساسه میگه باید دور از دسترس بچه ها باشه کنترل رو

برمیداره و بدون اینکه کسی بهش چیزی بگه طرف رو هر گوشه از خونه ست پیدا میکنه و بهش میده.

 

چند روز خواهرم از تهران اومده بود خونمون و چند روزی پیشمون موند یک دخمل نانازی 2 ساله داره که به

آترینا خیلی زور میگفت و قدرت نمایی میکرد میگفت آترینا نباید به هیچی دست بزنه هر چی تو دستش

هست باید بده به من مال منه هیچ کس به آترینا محبت نکنه خصوصا مامان و باباش که خواهر و شوهر

خواهرمه خلاصه همه چی رو از تو دست آترینا میکشید و میگفت مال منه صدای گریه و جیغ آترینا هم بالا

بود یکی دو روز به همین منوال گذشت آترینا دید نه بابا فایده نداره باید یه راهی پیدا کنه تا از پس زور گویی

های پریسا بربیاد  خلاصه نشسته بودیم که تو اتاق آترینا صدای جیغ پریسا بلند شد دوییدم سمتشون که

دیدیم بله آترینا دست پریسا رو گاز گرفته و عروسکش رو پس گرفته به همین جا ختم نشد آترینا بعد از اون

دیگه یا پریسا رو گاز میگرفت یا موهاش رو میکشید حالا دیگه فقط پریسا بود که گریه میکرد ....

آترینا وقتی کار بدی میکنه منو باباش بهش هیچی نمیگیم فقط اخم میکنیم یه مدت بود تا میاومدیم بهش

اخم کنیم اون زودتر بهمون اخم میکرد ...

چند باری شاهد بودیم که آترینا پشتش رو به ما میکرد جوری که مثلا ما نبینیم به پریسا اخم میکرد قایمکی

اخم میکرد به خاطر اینکه نمی خواست خاله ش ببینه به دخترش اخم میکنه آخه خاله ش رو خیلی دوست

داره .نیشخند

جالب اینجاست که خیلی سریع رابطه ها رو تشخیص میده مثلا میدونه فلان بچه مامان و باباش کی ان

اگه اون بچه اذیتش میکرد یا خودش بچه رو گاز میگرفت سریع میره پیش والدینش با اشاره به بچه شون بهشون

میگه مثلا گازش گرفتم یا زدم .

 

آترینا علاقه ی عجیبی به گوشی و لب تاپ داره شاید به خاطر اینه که اینا جزو علاقه مندی های مامانشه.

یه سری گوشی عمه ش رو برداشته بود میخواست دست کاری کنه عمه ش بهش اجازه نمیداد همون موقع

هم من و عمه ش گرم صحبت بودیم عمه ش هم گوشی رو از آترینا گرفته بود و کنار خودش گذاشته بود

چند دقیقه بعد عمه ش به من اشاره میکرد آترینا رو نگاه کنم آترینا یه برگ دفتر اورده بود تا ما گرم صحبت

بودیم گوشی رو لای کاغذ پیچوند و با خودش از اتاق بیرون برد ودم در بازش کرد و شروع به بازی کردن

کرد از تعجب دهنمون باز مونده بود که چطوری به ذهنش رسیده اینکارو بکنه. جلق الخالق سوال

 

خلاصه از شیطناش و شیرین کاری هاش هر چی بگم کم گفتم جدیدا هم یاد گرفته آشغال سر زمین میبینه برداره

وتو سطل زباله بندازه حتی یک بار هم ما بهش نگفتیم این کارو انجام بده.

هر وقت شماره 1 یا 2 رو داشته باشه بدو بدو میاد پیشم ماما جیش بیشتر اوقات نگه میداره تا ببرمش

دستشویی وقتی کنترل سخت میشه میگه آی آی .. بعضی اوقات هم کنترل از دستش خارج میشه و به

دستشویی نمیرسه.

این روزها برای غذا خوردن خیلی اذیت میکنه بیشتر اوقات خودش میخواد بخوره بعضی اوقات خیلی خوب

میخوره گاهی هیچی نمیخوره آخ که وقتی بدقلق میشه ولب به هیچی نمیزنه من چقدر حرص

میخورم اصلا نمیتونم بی تفاوت باشم ...

وقتی هم میریم خیابون میخواد خودش راه بره نمیدونم چه علاقه ای داره که همیشه خلاف جهت ما حرکت

کنه ....

و اینم چند تا عکس از فرشته ی زندگیمون آترینای عزیزم:

مادر فدای خنده ی شیرینت .... آترینا تا الان ٨ دندون داره ٤ تا بالا ٤ تا هم پایین یکی هم پایین نیش زده

 

این هم یه تصویر از موهای فر اما بسیار نرم فرشته کوچلومون.

من و باباش اصلا دلمون نمیخواد کوتاهشون کنیم . اینجوری بیشتر میدوسیم

 

 

آترینا برای اولین بار از آب نترسید تازه خیلی هم از شنا کردن استقبال کرد

 

 

متاسفانه اینجا خیلی از آبشار میترسید و همه ش گریه میکرد نتونستم عکس جالب ازش بگیرم

اینجا آبشار مارگون یاسوج هستش آترینا بغل عمو مهران:

 

 

 

پسندها (1)

نظرات (14)

عمه ليلا
2 شهریور 92 16:19
الهي من فداش بشم. دلم براش يه ذره شده عاشقشم.ميبوسمت دخمل شيطون و نانازي
عمه ليلا
2 شهریور 92 17:55
دلم برات تنك شده دخملك شيطوني عمه. شيطونياتو دوس دارم. عاشقتم.ميبوسمت.
سمان مامان آرشیدا
10 شهریور 92 22:55
چه بلایی عسل خاله. خیلی خوردنی شده. آفرین که جیششو میگه. دیگه پوشکش نمیکنی؟؟ حرف زدنش هم خوبه ماشاللا. بابا عجب سیاستی داره کفم برید خدایی ماشاللا به هوشش. عکساش هم خیلی ناز شدن.
ترنج
17 شهریور 92 11:10
سلام خوبي؟ ماشالله اترينا چقدر شيطون شده رادمهر منم شيطونه و ورجك واقعا دنيايي دارن ها منم وقتي كاراي رادمهرو ميبينم تعجب ميكنم چطوري يك بچه يك ساله نيمه ازش اين كارها بر مياد
مامان سما
18 شهریور 92 8:53
سلام خدا آترینای نازتو برات حفظ کنه. من وبلاگ شما رو با اجازتون لایک می کنم به وبلاگ ما هم سر بزنید خوشحال می شیم.
سارا خاله مهرتاش طلا
18 شهریور 92 16:23
نازی عزیزم !چقدر شیطونی هاش با مزه است خیلی حال کردم. ماشالا خیلی هم باهوشه آترینا خانوم.
مامان سها
19 شهریور 92 22:41
مامان سوسن این طور که شما نوشتی منم دلم می خواد بیام آترینا رو یه گاز آبدار بگیرم با این همه کارای با مزه اش ایشالا همیشه وبلاگتون پر از خبرای خوب در مورد آترینا و کاراش باشه دوستت دارم آترینا روز دختر بر تو مبارک
ریتا
21 مهر 92 11:19
ای جان.. خیلی جیگره... خداحفظش کنه
مامان آترینا
6 آبان 92 9:29
سلام ماشالا خیلی بامزس خداحفظش کنه اسم دختر منم آتریناس البته 1 سال کوچیکتره.خوشحال میشیم به ما سر بزنید.
محمد
12 آبان 92 15:20
هر کجا ذکر "حسین" بود تورا یادم هست هر کجا اشک "حسین "هست مرا یادی کن . ایام سوگواری سالار شهیدان تسلیت باد . التماس دعا
مامی آوید
17 آبان 92 0:27
هزار ماشالا به آترینا که اینقده بلا شده...اسپند یادت نره سوسن جون موهای فرفریش عین موهای آویده...فر و نرم...منم دوسه ماهه که دارم کلنجار میرم با ودم واسه کوتاه کردنش ولی خیلی دوستشون دارم آخه... چقده ناز و بلایی تو خالههههههههه
مامان سها
12 بهمن 92 11:06
سلام سوسن جان کجایین شما دلمون حسابی تنگ شده واسه دخمل طلا چرا نمیای از پیشرفتاش بگی خب/ بیا دیگه ....
محمد
4 اسفند 92 9:40
11ماه گذشت… بعضی ها دلشان شکست بعضی ها دل شکستند خیلی ها عاشق شدند و خیلی ها تنها خیلی ها از بین ما رفتند خیلی ها به جمع ما اضافه شدند گریه کردیم، خندیدیم گاهی زندگی بر خلاف آرزوهایمان گذشت و… از همه آن خاطره ها فقط 25 روز باقی مانده! صمیمانه از درگاه خدا آرزو دارم نوروزی که پیش رو دارید، آغاز روزهایی باشند که آرزویشان را دارید. . .
مرضیه
7 اسفند 92 14:57
ماشالا خدا حفظش کنه خیلی کارایی که میکنه مثل کوروش ایشالا دخترت همیشه سلامت باشه