این روزهای آترینا
امشب که بعد از مدتها تصمیم گرفتم درمورد آترینا بنویسم نمدونم ازکجا شروع کنم از بس دخملی ما هزار
ماشالا شیطونه وتا دل بخواد شیرین کاری میکنه.
اول از هر چیز بگم با اینکه باباش رو کم میبینه (به خاطر ساعات کاری) ولی زیادی بابایی هستش ومدافع
حقوق باباشه تو خونه . همیشه همه جوره هوای باباش رو داره مثلا هر چی خوردنی داره حتما باید با باباش
تقسیم کنه گاهی سهم من رو هم میگیره به باباش میده هرچی هم باباش بهش میگه گوش میکنه و انجام
میده شانس رو ببینید تو رو خدا ..........
اما از حرف زدن و رفتارهاش بگم که عین طوطی شده هر کاری من و باباش انجام بدیم و بگیم اون هم عینا
انجام میده و میگه . خلاصه دیگه جلوی آترینا مواطب گفتار و رفتارمون هستیم.
کلمه هایی که میگه:
جیش (کلا به 1 و 2 و 3 میگه جیش فرقی نمیکنه ) ، ماما بابا بابایی مامایی (بر وزن بابایی ) مامی بابی ( با
کلمات به خوبی بازی میکنه )
آله (خاله ) ، ممه (عمه ) ، آب ، درد ، پا ( وقتی میخواد جمله بگه مامایی پا درد ) ، دست ، هاپ ( هپو ) ،
دد ، دده ای ، لیلا (اسم عمشه ) الا ( یعنی شهلا اسم خالشه )، الام (سلام ) ، نه ، آره ، بههههههههه ،
اییا (بیا ) ، بالا ، در ..
واما شیرین کاری هاش :
تازه فهمیدم که وقتی میگن فلانی چنین خصوصیتی توخونشه یعنی چی آخه آترینا سیاست توخونشه بدون هیچ
آموزشی بیشتر رفتارهاش با سیاست و حساب شده ست بعضی وقتها با خودم میگم واقعا آترینا یک سالشه...
رفتارهاش آدم رو به تعجب وامیداره . موندم به کی رفته صد در صد به من و باباش که نرفته ....
مثلا به راحتی نقطه ضعف طرف مقابلش رو میفهمه و از همون طریق برای جا دادن خودش تو دل طرف
استفاده میکنه مثلا میدونه فلانی روی گوشیش خیلی حساسه وقتی میریم خونشون اگه گوشیش
رو گوشه و کنار خونه ببینه برمیداره و بدو بدو میاره به طرف میده و برای خودش دست میزنه و کلی خودش
رو لوس میکنه . یا فلانی به کنترل تلویزیون حساسه میگه باید دور از دسترس بچه ها باشه کنترل رو
برمیداره و بدون اینکه کسی بهش چیزی بگه طرف رو هر گوشه از خونه ست پیدا میکنه و بهش میده.
چند روز خواهرم از تهران اومده بود خونمون و چند روزی پیشمون موند یک دخمل نانازی 2 ساله داره که به
آترینا خیلی زور میگفت و قدرت نمایی میکرد میگفت آترینا نباید به هیچی دست بزنه هر چی تو دستش
هست باید بده به من مال منه هیچ کس به آترینا محبت نکنه خصوصا مامان و باباش که خواهر و شوهر
خواهرمه خلاصه همه چی رو از تو دست آترینا میکشید و میگفت مال منه صدای گریه و جیغ آترینا هم بالا
بود یکی دو روز به همین منوال گذشت آترینا دید نه بابا فایده نداره باید یه راهی پیدا کنه تا از پس زور گویی
های پریسا بربیاد خلاصه نشسته بودیم که تو اتاق آترینا صدای جیغ پریسا بلند شد دوییدم سمتشون که
دیدیم بله آترینا دست پریسا رو گاز گرفته و عروسکش رو پس گرفته به همین جا ختم نشد آترینا بعد از اون
دیگه یا پریسا رو گاز میگرفت یا موهاش رو میکشید حالا دیگه فقط پریسا بود که گریه میکرد ....
آترینا وقتی کار بدی میکنه منو باباش بهش هیچی نمیگیم فقط اخم میکنیم یه مدت بود تا میاومدیم بهش
اخم کنیم اون زودتر بهمون اخم میکرد ...
چند باری شاهد بودیم که آترینا پشتش رو به ما میکرد جوری که مثلا ما نبینیم به پریسا اخم میکرد قایمکی
اخم میکرد به خاطر اینکه نمی خواست خاله ش ببینه به دخترش اخم میکنه آخه خاله ش رو خیلی دوست
داره .
جالب اینجاست که خیلی سریع رابطه ها رو تشخیص میده مثلا میدونه فلان بچه مامان و باباش کی ان
اگه اون بچه اذیتش میکرد یا خودش بچه رو گاز میگرفت سریع میره پیش والدینش با اشاره به بچه شون بهشون
میگه مثلا گازش گرفتم یا زدم .
آترینا علاقه ی عجیبی به گوشی و لب تاپ داره شاید به خاطر اینه که اینا جزو علاقه مندی های مامانشه.
یه سری گوشی عمه ش رو برداشته بود میخواست دست کاری کنه عمه ش بهش اجازه نمیداد همون موقع
هم من و عمه ش گرم صحبت بودیم عمه ش هم گوشی رو از آترینا گرفته بود و کنار خودش گذاشته بود
چند دقیقه بعد عمه ش به من اشاره میکرد آترینا رو نگاه کنم آترینا یه برگ دفتر اورده بود تا ما گرم صحبت
بودیم گوشی رو لای کاغذ پیچوند و با خودش از اتاق بیرون برد ودم در بازش کرد و شروع به بازی کردن
کرد از تعجب دهنمون باز مونده بود که چطوری به ذهنش رسیده اینکارو بکنه. جلق الخالق
خلاصه از شیطناش و شیرین کاری هاش هر چی بگم کم گفتم جدیدا هم یاد گرفته آشغال سر زمین میبینه برداره
وتو سطل زباله بندازه حتی یک بار هم ما بهش نگفتیم این کارو انجام بده.
هر وقت شماره 1 یا 2 رو داشته باشه بدو بدو میاد پیشم ماما جیش بیشتر اوقات نگه میداره تا ببرمش
دستشویی وقتی کنترل سخت میشه میگه آی آی .. بعضی اوقات هم کنترل از دستش خارج میشه و به
دستشویی نمیرسه.
این روزها برای غذا خوردن خیلی اذیت میکنه بیشتر اوقات خودش میخواد بخوره بعضی اوقات خیلی خوب
میخوره گاهی هیچی نمیخوره آخ که وقتی بدقلق میشه ولب به هیچی نمیزنه من چقدر حرص
میخورم اصلا نمیتونم بی تفاوت باشم ...
وقتی هم میریم خیابون میخواد خودش راه بره نمیدونم چه علاقه ای داره که همیشه خلاف جهت ما حرکت
کنه ....
و اینم چند تا عکس از فرشته ی زندگیمون آترینای عزیزم:
مادر فدای خنده ی شیرینت .... آترینا تا الان ٨ دندون داره ٤ تا بالا ٤ تا هم پایین یکی هم پایین نیش زده
این هم یه تصویر از موهای فر اما بسیار نرم فرشته کوچلومون.
من و باباش اصلا دلمون نمیخواد کوتاهشون کنیم . اینجوری بیشتر میدوسیم
آترینا برای اولین بار از آب نترسید تازه خیلی هم از شنا کردن استقبال کرد
متاسفانه اینجا خیلی از آبشار میترسید و همه ش گریه میکرد نتونستم عکس جالب ازش بگیرم
اینجا آبشار مارگون یاسوج هستش آترینا بغل عمو مهران: