آتریناآترینا، تا این لحظه: 12 سال و 8 روز سن داره

آترینا مسافر کوچولوی بهار

آترینا برای اولین بار فرنی خورد هورااااااااااااااا

1391/6/22 2:41
نویسنده : سوسن
786 بازدید
اشتراک گذاری

آترینا 5 ماه و 18 روزگی اولین قاشق فرنیش رو نوش جان کرد هوراااااااااااااااااا

روزی که میخواستیم بهت فرنی بدیم مامان جون و عمه لیلا هم اینجا بودن.

هر وقت فیلم های اون روز رو میبینیم کلی میخندیم خیلی جالب بود من و عمه لیلا در تب و تاب فیلم گرفتن

و سخنرانی کردن بودم درمورد این که امروز چه روزیه ....... و شما دختر گلم بی توجه به ما چشم از ظرف

تخم مرغ خوری که یه قاشق فرنی توش ریخته بودم که بدم نوش جان کنی برنمیداشتی و همین طور

دست و پا میزدی و دهنت هم باز بی صبرانه منتظر بودی که قاشق رو تو دهنت بذارم من هم قاشق رو

نزدیکه دهنت گرفتم و گرم سخنرانی جلوی دوربین بودم و ژست گرفتن برای عکس.

خلاصه وقتی یه قاشق فرنی رو بهت دادم منتظر دومیش شدی وقتی دیدی خبری نیست زدی زیر گریه

و چشم از ظرف برنمی داشتی و دهنت هم همچنان بازه باز .....

 

روز دوم هم که بهت فرنی دادم به خاطر اینکه گریه میکردی و بیشتر میخواستی مجبور شدم 4 قاشق

بهت بدم.

 و امروز سومین روزی بود که فرنی خوردی مامان برای غذا دادنت لحظه شماری میکرد عاشق اینم که

 غذا درست کنم و بهت بدم.

دیروز هم با بابایی رفتیم کلی برات اسباب بازی و یه مقدار لباس خریدیم ایشالا به شادی بپوشی عزیزم

 

با تمام وجودم از خدا می خوام همیشه در پناه خودش نگه ت داره عزیزم

مامانی عاشق چشم هاته وقتی بهم نگاه میکنی طوفانی از احساسات دربرم میگیره

 

مشتاقانه منتظر فرنی ...........

 

اینجا قاشق خالی بودم میخواستم نزدیک دهنت بگیرم که عکس بگیریم طاقتت طاق شد و قاشق رو از دستم گرفتی و گذاشتی تو دهنت.

مامان این همه اشتیاق رو برای غذا خوردن ازت دیدم وجدان درد گرفتم از این که چرا زودتر شروع نکردم

 

چند روزه تو روروکت میشینی کلی برای خودت ذوق میکنی و خیلی دوسش داری

مامانی هم از فرصت نهایت استفاده میکنه و به کارهاش میرسه.

اینجا داشتی از خوشحالی جیغ میکشیدی . مامان این کارها رو نکن یه روز میبینی غورتت دادم هاااااا

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

زری مامی سارا
22 شهریور 91 23:58
خاطراتتو خوندم مردم از خنده اترینا روز به روز خوردنی تر میشه ببوسش
سمانه مامان آرشیدا
23 شهریور 91 0:45
ای جونم. مامانی زودتر بهش فرنی میدادی خیلی ذوق کرده گلم. خاله فدای چشاش بشه. ماشاللا عزیزم. خوب غذا بخور و خوب بخواب مامانی رو اذیت نکن خوشگل خانم.
محمد
23 شهریور 91 8:04
5 ماهگیت مبارک آترینا خانم ماشاءالله به فرنی خوردنت شادباشیدوسلامت
مامان پریسا
23 شهریور 91 17:48
نوش جونت عزیز دلم. خب عزیزم زود تر که نمیشد بخوره. حالا که وقتشه تا میتونی بهش بده. راستی حریره بادم هم بهش بده که خیلی مقویه.
رهگذر
25 شهریور 91 0:54
دعا میکنم همیشه تنش سلام وسلامت باشه انشالله عروسیشو ببینین اسفند واسش دود کنین
مامان سها
25 شهریور 91 8:22
جیگر ... نوش جونت ... ایشالا همش چیزای خوب بخوری که برات مفیده ...
محمد
25 شهریور 91 9:59
الهام مامان آوینا
28 شهریور 91 0:52
نوش جونت باشه گوشت رونت باشه خاله.... البته عزیزم اولشه انقده ذوق داری یکم بگذره باید مامانت مثل من بزور تو دهان آوینا بریزه...
مامان سها
28 شهریور 91 18:11
عزیز دلم آترینا جونم روز دختر رو بهت تبریک میگم دوستت دارم بوس
عمه ليلا
7 مهر 91 18:24
يادش بخير مامان و بابا و من و مامان جون با ذوق تو بيشتر ذوق ميكرديم. جي كشيديم تا عكس ازت كرفتيم.يادش بخير.دوووووووست دااااااااااارم.بوس بوس بوس.
مامان مرضیه
10 مهر 91 8:34
ماشالا خیلی بامزه هستش خیلی هم خوشگله خدا برات حفظش کنه ایشالا همیشه سلامت باشه
خاله سیمین
23 آبان 91 10:07
الهی الهی من فداش.....چقد اونجا که نوشته آترینا برای اولین بار فرنی خورد هوراااااااااا عکسش قشنگ افتاده.... سوسن حتما بده واسش بزرگ قابش کنن بزن توی اتاقش...
الناز
3 اردیبهشت 92 14:50
قربونت بشم که همش خنده رو لباته خوشکل خانم بووووووووس