آتریناآترینا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره

آترینا مسافر کوچولوی بهار

آترینا مسافر کوچولوی ما 45 روزه شد

1391/2/17 13:14
نویسنده : سوسن
1,301 بازدید
اشتراک گذاری

من و شوهری اونقدر با آترینا خو گرفتیم و  بهش عادت کردیم و تند تند دلمون براش تنگ میشه که باورمون 

نمیشه این فرشته ی کوچولو فقط 45 روزه که با ماست.

من و شوهری تو بارداری م حس خوبی به آترینا داشتیم حس ششمون میگفت دختر خوب و آرومیه و باهاش

مشکلات زیادی  رو نخواهیم داشت و واقعآ هم همین طور شد آترینا دختر صبور و آرومیه و این 45 روز بهترین

روزها  همراه با آرامش و به دور از هر گونه تنش رو با اترینا پشت سر گذاشتیم . خاطرات این 45 روز در

ذهن من و شوهری به عنوان بهترین خاطرات زندگیمون  نقش بست خاطراتی که هرگز فراموش نمیشن

خاطراتی که هر بار با یادآوریشون غرق در شادی و لذت میشیم.

چیزی که خیلی باعث تعجب ما میشه هوشیاری و هوش آتریناست آدم واقعآ تصورش این میشه که

انگار همه چی رو میفهمه و درک میکنه .

آترینا به خوبی فرق روز و شب رو میدونه در روز ساعاتی رو بیدار میمونه و بازی میکنه و شب رو کامل

میخوابه طوری که حتی دیگه برای شیر هم بیدار نمیشه و من مجبورم ساعت رو کوک کنم تا بیدار بشم و

بهش شر بدم. از شب یه سر میخوابه تا فردا ساعت 5 یا 6 . دیگه بعد از اون تا 11 شب بیدار میونه.

و دل درداش  و کولیکش دقیقآ تو همین ساعات بود که خدا رو شکر بعد از 1 ماهیگیش خوب شد چون

دیگه یاد گرفته نفخش رو بیرون بده تا دیگه نه خودش اذیت بشه نه مامانش.

به قول ترنجی تا این پست رو نوشتم آترینا کلی نق زد چون از خواب بیدار شده و حسابی گرسنه شه

من و شوهری خدا رو به خاطر این هدیه ی آسمانی هزار بار شکر میکنیم و از خدا میخوایم روزهای

خوبی رو در کنار هم داشته باشیم.

این هم چند تا عکس از حالت های مختلف آترینا.

 

 

 

لبخند ژکوند .

مامان دورت بگرده تپل مپلی من

 

میگم مامان نمیخوای این دوربینت رو کنار بذاری خوابمون گرفت

 

 

مامان جون تو به عکس گرفتنت ادامه بده ما که گرفتیم خوابیدیم

 

 

 

مامان خانمی بدو بیا من گرسنمه صبرم سر اومده بدو بیا


 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

مامان سها
17 اردیبهشت 91 22:47
خدا رو شكر كه آترينا اينقدر خانومه ... اسفند يادت نره ماماني ...
عمه رضوان
17 اردیبهشت 91 23:32
سلااااااااااااام این کوچلو چقدر بزرگ شده!!!!! لپای تپلشو جای من گاز بگیرین
سمانه
18 اردیبهشت 91 15:49
سلام سوسن جون. خدا رو شکر که آترینا انقدر خانمه. قدرشو بدون و مواظبش باش. چقدرم تپلی و ناز شده. خدا حفظش کنه.
شاپرک
19 اردیبهشت 91 12:05
وای چقد تپلی شده ...عزیزم...به جای من ببوسش....
مامان پریسا
19 اردیبهشت 91 17:36
خدا رو شکر که دختر صبوریه. دخترا مثل هم هستن. چه عکسای نازی
مامان کیاوش
20 اردیبهشت 91 1:01
سلام عزیزم کلی ذوق کردم نی نی رو دیدم.خیلی گوگولی و خوشکله.محکم لپهای تپل مپلش رو از طرف من ببوس.ماشاا... کیاوش گل مامان هم از اول خوابش خوب بود.فکر کنم تفاهم دارن تو این مساله.به نظرت برا شروع خوب نیست؟
مامان رامیلا کوچولو
22 اردیبهشت 91 2:36
زیباترین واژه بر لبان آدمی واژه “مادر” است. زیباترین خطاب “مادر جان” است. “مادر” واژه ایست سرشار از امید و عشق. واژه ای شیرین و مهربان که از ژرفای جان بر می آید. روزت مبارک
ريتا
22 اردیبهشت 91 18:01
سلام مبارك باشه خيلي نازه ماشاء ا... اميدوارم قدمش خيروبركت داشته باشه براتون .خيلي نانازوخوردنيه كاملامشخصه كه از حسين بزرگتره كوليكيز بهشميدم با گريپ ميكچر فكركنم همون چيزيه كه شما گفتي عصاره رايانه وبه نظرم شويده اما بازخيلي اذيت ميشه دكتر گفته بود از 35 تا 45 روزگي بدتر ميشه الان روز 36 هست قشنگ از ديروز بدترهواقعا كلافه ميشمخونمونكثيف و بههم ريخته شدهغذانمي تونمدرستكنم و حتي اگه آماده باشهنميتونم بخورم تا شبكههمسري بياد ونگهش دارهمن يه چيزي بخورم. واقعا ديگه نميدونم چه كاركنم. همسري هم درس دارهنميتونه نگهش داره من به كارام برسم.يعنيوقتي هم مياد خونه به خاطر درسش دلم نمياد بهش بگم نگهش داره.الان تو بغلمه و دارم برات تايپ ميكنم. همين اندزه كه اجازه داده يه دستي بغلش كنم متعجبم
ريتا
22 اردیبهشت 91 18:06
ببخشيد بهت سر نزدم. خيلي گرفتارم.اصلابهم مرخصي نميده. منتو اينمدتنه يه آرايشگاه تونستم برم نه خريدهاي خيلي ضروري اي كه داشتم رو تونستم انجام بدم. فقط توخونه بودم و بچه به بغل راه رفتم وقربون صدقه اش رفتم. راستي وزنشچقدر بود؟ رشدش تو يكماهگيش خوب بود؟ حسين تو يك ماهگيش 4450 شده بود.
ريتا
22 اردیبهشت 91 18:07
در ضمن ممنون از راهنمايي هات
محمد
23 اردیبهشت 91 13:43
ولادت حضرت فاطمه (س) بر شما مبارک باد
مامان نوژا
26 اردیبهشت 91 9:25
اولین سال مامان شدنت مبارکجیگر اون جیغ کشیدنت
مامان پریسا
28 اردیبهشت 91 20:21
محمد
1 خرداد 91 8:03