آتریناآترینا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره

آترینا مسافر کوچولوی بهار

2 ماهگی آترینا

1391/3/4 18:24
نویسنده : سوسن
1,002 بازدید
اشتراک گذاری

٢ خرداد نوبت واکسن آترینا بود از مدتها پیش نگران اتفاقات بعد از زدن واکسن بودم از اینکه تب کنه و پاش

سفت بشه و بیقرار بشه نگران بودم ولی خدا رو شکر هیچ کدوم از اون اتفاقاتی که نگرانش بودم  اتفاق

نیافتاد آترینا خدا رو شکر نه تب کرد و نه خبری از درد و بیقراری بود. بعضی اوقات شک میکردم که نکنه

واکسن رو اشتباهی زدن آخه از عمد به پاش دست میزدم تکونش میدادم هیچ عکس العملی که نشانه ی

درد باشه رو نداشت خیلی بی خیال بود. خلاصه به خیر گذشت و من یه نفس راحت کشیدم.

 

هفته ی گذشته به اتفاق آترینا و شوهری رفتیم شهرستان خونه ی بابا جون. البته این اولین سفر آترینا نبود

این سومین سفرش بود که خیلی بهمون خوش گذشت آب و هوای خوب و طبیعت زیبا تآثیر شگفت انگیزی تو

روحیه مون گذاشت.

یه کم از خصوصیات و شیطنت های آترینا بگم:

حموم کردن رو خیلی دوست داره وقتی حموم میبرمش جیکش درنمیاد و فقط نگاه میکنه گاه گاهی هم بهم

لبخند میزنه خلاصه بچه ی خوش آبیه.

چند وقتیه از خودش صداهای بامزه ای درمیاره و من و شوشو مترجمای درجه یکیشیم.

جدیدا یه مقدار بلا شده تا قربون صدقه ش نرم دهنش رو باز نمیکنه که شیر بخوره. خلاصه کارش رو خوب

بلده.

آهن ربا هم که شده تو کوچه و خیابون و مهمونی و خلاصه هر جا خانم گل رو میبریم نظر همه رو به

خودش جلب میکنه یه نیم نگاهی و یه لبخندی هم تحویلشون میده که بیشتر بهش توجه کنن.

 

ساعاتی از روز خانم گل فقط چرت کوتاه میزنن یه چیزی بین خواب و بیداری. و مامان خانمی دقیقا تو

همین ساعات هم باید کنارش دراز کشیده باشه و وای از وقتی که چشماش رو باز کنه و ببینه کنارش

نیستم همچین گریه میکنه و اشک میریزه که آدم از کار خودش پشیمون میشه.

وقتی داره چرت میزنه کنارش دراز میکشم حالات صورت و چشماش رو مرتب چک میکنم وقتی مطمئن

شدم خوابش عمیق شده تو 3 ثانیه جیم میشم بعضی وقتا هنوز به دم در نرسیدم صدای گریه ش بلند

میشه ناچارا دوباره برمیگردم تا فرصت دوباره ای پیدا بشه. خانم گل اونقدر زرنگ تشریف دارن که هر چند

دقیقه ی یک بار زیر چشمی نگاهی میکنه ببینه هستم یا رفتم اگه بودم که با خیال راحت به چرت زدنش

ادامه میده اگه نبودم هم که صدای گریه ش بلند میشه.

صبحها خوابش عمیقه ولی از 3 یا 4 به بعد فقط چرت میزنه. جدیدا منم خیلی خوابالو شدم چون بعضی

اوقات اونقد منتظر فرصت فرار میمونم که خودم هم خوابم میبره .

شوشو چند بار  پرنسسمون رو پارک جلوی خونمون میبرد و درمورد درخت ها و طبیعت بهش توضیح میداد و از قرار پرنسس

کوچولوی ما بدعادت شدن و هروز عصرا میخواد پارک بره تا پارک نبریمش آروم نمیشه فکر کنم دخترکم

مثل مامانش عصرا تو خونه دلش میگیره.

به غریبه ها  کلا  کسایی که صدا و چهرشون براش آشنا نباشن شدیدا اخم میکنه و دخمل خوش قلب ما

تو فامیل به دخمل اخمو معروف شده.

اگه بخوام از فرشته کوچولوی 2 ماهه بگم حالا حالاها باید بنویسم. بقیه ش رو ایشالا تو پست های

بعدی مینویسم.

اینم چند تا عکس:

 

خونه ی باباجون آترینا و دختر خاله سیمین، فاطمه ی عزیزم . ( آترینا سریع احساس خطر میکنه )

 

 

یه وقت فکر نکنید آترینا اخموئه دخملم اینجوری ژست گرفته

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

ترنجی
4 خرداد 91 21:09
رادمهر هم زیاد از واکسنش اذیت نشد خیلی بچه مظلوم آرومیه و تازشم جدی هم هست اصلا الکی برای کسی نمیخنده
سمانه
6 خرداد 91 4:51
خدا رو شکر که واکسن اذیتش نکرد. منم نگران واکسن آرشیدا هستم. چه خوشگل و تپلی شده ماشاللا. وزنش چقدر شده؟ واسش اسفند دود کن.
مامان نوژا
7 خرداد 91 14:51
وای چه اخمالو هم خودش خم دختر خالش بابا یک کم از اون خوشمزگی هاتو نشون ما هم بده
مامان کیاوش
8 خرداد 91 23:06
به به گل دختر و مامانی.ماشاا... به آترینا گلی.
محمد
9 خرداد 91 14:19
ماشاالله امیدوارم در کنار هم سالم وشاد باشید.
مامان پریسا
10 خرداد 91 9:31
مبارک باشه. چه زود 2 ماه گذشت. خیلی ناز شده ماشالله پیشاپیش تولد حضرت علی و روز پدر مبارک. خوشحال میشم به جشن ما تشریف بیارید