شیطنت های آترینا !!! .......
یادمه تو بارداری م وقتایی که خیلی حالم بد بود شوشو میخواست بهم دلداری بده میگفت روزی رو تصور کن
که نی نی تو بغلته و داره برات میخنده اون موقع دیگه هیچ کدوم از این دردها رو یادت نمیاد و همه رو فراموش
میکنی الان هر وقت آترینا برام میخنده یاد حرف شوشو میافتم و پیش خودم میگم واقعآ ارزش اون همه
سختی رو داشت. آترینا بهترین اتفاق زندگی م بود. عشقی رو با آترینا تجربه کردم که با هیچ عشق دیگه ای
سنخیتی نداره مادر بودن یه احساس تک و خاصه.
مادر یعنی اقیانوس عشقی پاک و خالص و بی ادعا...........
از مسافر کوچولمون بگم:
مسافرمون 2 ماه و 11 روزشه.
آترینا دختر پرانرژی هستش عاشقه بازی کردنه . وقتی باهاش بازی میکنیم دیگه ول کنمون نمیشه
و با دراوردن صداهایی از خودش صدامون میکنه از اونجایی که مامان و باباش به شدت احساساتی هستن
همین طور قربون صدقه ش میرن و باهاش بازی میکنن.
عاشق اینه که براش شعر بخونیم منو شوشو مجبور شدیم بریم کتابفروشی براش کتاب بخریم یکی از
کتاباش ترانه های نی نی توپولیه.
وقتی صدای حیوانات رو براش درمیاریم کلی میخنده و از هیجان زیاد اونقد تو بغلمون دست و پا میزنه که
از خنده ریسه میریم.
خلاصه کار من و شوشو شده کتاب خوندن و بازی کردن و گزارش کارها و معرفی وسایل خونه .
اونم گوش میده و به همه چی با دقت نگاه میکنه. اینجوری دیگه خانم گل ما سرش گرم
میشه و دیگه گریه و بیقراری نمیکنه.
اینم جند تا عکس از پرنسسمون:
خندیدم تا خستگی مامان و بابا از تنشون بیرون بره.( مامان و بابا فدای خنده هات دردونه م)
ببخشید ها....
نمیشه که همه ش بخندم اخم هم لازمه . ببخشید دیگه ،ناراحت نشید.
نگاه کنجکاوانه ی آترینا وقتی داریم باهاش صحبت میکنیم.