به نام آنکه حی توانا و آفریننده مطلق است
همسفر سلام
دیر نیست روزی که همه به قول سهراب ترا به من تبریک میگویند و من عاشقانه صورت ماهت را
غرق بوسه میکنم و میگویم دخترم لمس بودنت مبارک.
در حال حاضر تو هفته سی و شش بارداری هستم و گیج و سردرگم از انتخاب بین و زایمان طبیعی و
سزارین هستم البته ناگفته نماند خودم خیلی دلم میخواد طبیعی زایمان کنم ولی خب خیلی میترسم.
شوهری که خیلی اصرار داره طبیعی زایمان کنم تازه کلی بهم وعده وعید میده اگه این کارو بکنم چه
کارایی که برام انجام نمیده. منم نقش کودکی رو براش بازی میکنم که با دادن وعده شکلات گول خورده
و رضایت داده ، فرداش که ترس دوباره به وجودم غلبه میکنه با هزار بهانه و دلیل به سزارین اصرار
میکنم خدایی جدا از عوارضش خیلی راحتتر از زایمان طبیعیه. حالا حالاها فرصت دارم فکر کنم و تصمیم
بگیرم.
برای هفته آینده 5شنبه نوبت آرایشگاه گرفتم میخوام قبل از تولد همه کارامو برای عید انجام داده باشم.
هر چند فکر میکنم هفته آینده تا عید یه مقدار زود باشه ولی چون نمیتونم زایمان رو پیش بینی کنم
مجبورم زودتر کارام رو بکنم.
اینقد به ذوق دخملکی بودم که 7ماهم تموم نشد کل سیسمونیش رو تهیه کردم همه ی وسایلش با
سلیقه ی خودم و شوهری انتخاب شد البته خواهر زاده م رو هم فراموش نکنم که خیلی زحمت کشید
و سلیقه به خرج داد برای ساخت کمد و تخت و دراور دخملک. به خاطر اینکه شغلش طراحی
دکوراسیون داخلی و کلأ ام دی افه. واقعأ دستش درد نکنه در عین حال که کار خوبی بهم تحویل داده
هزینه ش هم خیلی مناسبتر از کار بیرون برام افتاده. البته هنوز تخت رو بهم تحویل نداده طفلکی
خیلی سرش شلوغه. هر موقعه تختش رو بهم تحویل داد( قول هفته ی آینده رو بهم داده) عکسشونو
رو حتمأ تو وبلاگ میذارم.
حالا دیگه روی ماهتو با یک عشق عجیب از همین جا یعنی نزدیک و نزدیک می بوسم و می سپارمت
به دست اونی که عشقتو سپرد دست دل من.