سرگرم شدن با شیطنت های دخملک
مامانی یواش تر...... چه خبرته نکنه شکم مامان رو با کیسه بوکس اشتباه گرفتی عزیزم که اینطوری به باد مشت و لگد گرفتیش. مامان فدای مشت و لگدهای کوچولوت بشه عزیزم. دلم برای دیدنت و لمس کردنت یه ذره شده، نمیدونم چرا اینقد روزا کش دار و طولانی شدن هر روز رو 10 مرتبه می شمورم هر چی می شمورم که تمومی نداره فرشته کوچولو. مامان تو بارداری به معنای واقعی درک کرده که انتظار چقدر سخت و طاقت فرساست ولی هروز برای اینکه تحمل این انتظار برام فابل تحمل تر بشه چشامو میبندمو کنارم خودم تو بیمارستان یا وقتی میاریمت خونه تصور میکنم خلاصه حسابی کله قند تو دلم آب میشه. خیلی دوست دارم بدونم که وقتی به دنیا میای اولین عکس العمل های من و بابات...
نویسنده :
سوسن
16:28