7روز ............ تا تولد
دختر گلم مامان این روزا خیلی احساس خستگی و کسالت میکنه احساس میکنم انرژی برای کوچکترین کار تو خوونه رو هم ندارم همه میگن هفته های آخر کسالت و بی حالی طبیعیه. دخملم امروز صبح تو خواب کلی باهات زندگی کردم بهت غذا دادم و لباسات رو عوض کردم و کلی هم با هم بازی کردیم البته عزیزم تو خواب مامانی یه نوزاد نبودی یه کودک 2ساله بودی تو خواب یه مقدار باهات احساس غریبگی میکردم آخه شبیه من و بابات نبودی همه ش چهره ت رو برانداز میکردم و با خودم میگفتم این کودک واقعأ دختر منه. خلاصه تو خواب با خودم درگیر بودم و از حق نگذریم خیلی بهم خوش گذشت. هوا چند روزه بدجوری خراب شده طوفان باد و گرد و خاک شده مدام دعا میکنم تا روز تولدت خدا کن...
نویسنده :
سوسن
23:16